پردیس حضرت رسول اکرم (ص) اهواز

شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) بر تمامی محبان آن حضرت تسلیت باد

شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) بر تمامی محبان آن حضرت تسلیت باد

 

 

نای نفس کشیدن و رعنا شدن نداشت                                                   این بر همه طبیب ، ز خود دست شسته بود
کی گفته او توان مسیحا شدن نداشت                                                    سرو علی دگر کمر پا شدن نداشت

 

ایام فاطمیه زمان مناسبی است تا اطلاعات جامعی را درباره چگونگی شهادت فاطمه (س) بدست آوردیم.

رویداد های تلخ، شرایط سخت بیماری و دوری از پدر بیش از پیش شرایط جسمى و وضعیت روحى حضرت زهرا (س) را دشوارتر می کرد، اما حضرت فاطمه (س) با اینکه روز به روز پیکرش آب مى‏ شد، هیچ شِکوه ای از بیماری نداشت. در هنگام یورش حاکمان غاصب به خانه اش، حضرت زهرا (س) به گونه ای میان درب و دیوار آسیب دیدند که علاوه بر صدمه های سخت، جنین ایشان نیز سقط شد و تازیانه های بیشماری بر جان و روح او نشست. همه این رویدادهای تلخ و دردناک حضرت زهرا (س) را به بستر بیماری کشاند و به شهادت ایشان منجر شد.

حضرت امام حسن مجتبى (ع) در یک مجلس مناظره در حضور معاویه خطاب به مغیرة بن شعبه فرمود: «انت الذى ضربت فاطمة بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله حتى ادمیتها و القت ما فى بطنها...؛ تو مادرم را زده و مصدوم و مجروح ساختى، تا اینکه او بچه ‏اش را سقط کرد...» (1)

حضرت امام صادق (ع) با تصریح بیشتر در مورد علت بیمارى و شهادت فاطمه (س) مى‏ فرمایند: «و کان سبب وفاتها ان قنفذا مولى الرجل لکزها بنعل السیف بامره فاسقطت محسنا، و مرضت من ذلک مرضا شدیدا؛ سبب شهادت فاطمه (س) این بود که قنفذ (غلام خلیفه دوم) با غلاف شمشیر او را زده و بچه ‏اش را کشت و مادرم از این جهت به بستر بیمارى افتاد.» (2)

حضرت فاطمه (س)، به ام ‏سلمه فرمود: برایم آبى آماده کن تا بدان غسل کنم، ام‏ سلمه آب را آورد و او غسل کرد و جامه پاکى پوشید، دستور داد بسترش را در وسط اتاق بگستراند،به طرف راستش رو به قبله خوابید و دست راستش را زیر صورتش گذاشت. 

همچنین در روایت دیگرى آمده که: حضرت به اسماء فرمودند: آبى برایم آماده کن، بعد با آن غسل کرده و سپس فرمودند: جامه ‏هاى جدیدم را به من بده، آنها را پوشیده و فرمودند: بقیه حنوط پدرم را از فلان جا برایم بیاور و زیر سرم بگذار و مرا تنها گذاشته و از اینجا بیرون برو، مى ‏خواهم با پروردگارم مناجات کنم.

 اسماء مى‏ گوید: از اتفاق بیرون شدم و صداى مناجات آن حضرت را مى ‏شنیدم، آهسته به طورى که مرا نبیند وارد شدم دیدم دست به سوى آسمان دراز کرده و مى‏ گوید: پروردگارا به حق محمد مصطفى و اشتیاقى که به دیدار من داشت، و به شوهرم على مرتضى و اندوهش بر من و به حسن مجتبى و گریه ‏اش بر من و به حسین شهید و پژمردگى و حسرتش بر من و به دخترانم که پاره تن فاطمه مى‏ باشند و غم و اندوهى که بر من دارند، از مى‏ خواهم که بر گناهکاران امت محمد ترحم فرمائى و آنان را بیامرزى و به بهشت وارد کنى که تو بزرگوارترین سؤال شوندگان و مهربان‏ترین مهربانانى. 

حضرت (س) ادامه داد و گفت: قدرى مرا به خود واگذار و بعد مرا بخوان، اگر پاسخ تو را دادم که بسیار خوب و اگر جوابى ندادم بدان که من به سوى پدر خود، (یا پروردگارم) رفتم.